انقلابی به نام Agile
این یک مقاله علمی نیست، این یک داستان است داستان زمانی که تکنولوژی در دهه های آغاز پیشرفت بود، داستان زمانی که مردم تکنولوژی را به چشم یک تجمل می دیدند نه یک نیاز، داستان زمانی که ما در ماه آگوست منتظر کنفرانس اپل برای معرفی آیفون یا لپ تاپ نبودیم، داستان زمانی که به دو تیم iOS و Android تقسیم نشده بودیم و در آخر داستان زمانی ک جنبش یا انقلابی در عرصه مدیریت باعث شد تا ما حالا معتادان IT و تکنولوژی شویم.
داستان ما از زمانی شروع می شود که نوابغی مانند بیل گیتس و استیو جابز شهرت کنونی خود را نداشتند، کسی گوگل را نمی شناخت، کسی نبوغ آنان را درک نمی کرد، زمانی که خدایان فناوری اطلاعات به فکر رفع نیاز یا تغییر زندگی ما نبودند و بیشتر مثل کارخانه های دیگر فکر میکردند و آن فکر این بود: ” امسال چقدر سود کرده ایم؟ “
تفکراتی که باعث نا امیدی گیتس شد، تفکراتی که جابز را از اپل اخراج کرد و تفکراتی که همه غول های فناوری را تا مرز نابودی پیش برد.
آن زمان شرکت های بزرگ فناوری اطلاعات در توسعه نرم افزار و مدیریت پروژه از شرکت های بزرگ خودرو سازی یا کارخانه های موفق دیگر تقلید میکردند. این تکنیک های مدیریتی به این صورت عمل میکرد که آنها قبل از توسعه ی یک نرم افزار یا فناوری جدید از مردم نظر خواهی میکردند، نیاز های آنها را مطالعه میکردند و بعد شروع به تولید میکردند؛ مانند یک سالن مونتاژ ابتدا گرافیست ها شکل ظاهری را میساختند بعد کد نویس ها وارد عمل میشدند و به همین ترتیب تا پایان پیش میرفتند. بدون اینکه از کدنویس ها نیاز های گرافیکی را بخواهند یا از توسعه دهندگان نرم افزار در باره کارهایشان نظر خواهی کنند و یا اینکه نظر مردم را در طول پروسه توسعه نرم افزار بخواهند؛ محصولات خود را روانه بازار میکردند. به این متد مدیریتی مدل waterfall مدلی که باعث شد این شرکت ها در تولید نرم افزار ها و گجت های جدید با درصد شکست بالای ۵۰ درصد مواجه شوند.
از مهم ترین دلایل شکست پروژهای نرم افزاری به زمان بندی نا مناسب ( طول کشیدن اتمام پروژه به دلیل پروسه آبشاری توسعه نرم افزار )، ارتباط نداشتن با مشتری در طول تولید نرم افزار، تحلیل نا درست نیاز های مشتریان ( نادیده گرفتن تغییر نیاز های مردم ) و کمبود رقابت در بازار تولید نرم افزار اشاره کرد.
این مشکلات دست به دست هم دادند تا در سال ۲۰۰۱ دانشمندان IT مانند مارتین فولر دور هم جمع شوند و مشکلات خود را ریشه یابی کنند که در آخر به ابداع متد مدیریت پروژه ای Agile ختم شد. متدی که تکنولوژی را به طوری که ما با آن سرو کار داریم به ما معرفی کرد.
در متد Agile بر خلاف متد های سابق مشتری و کاربر مهم ترین فرد در تولید پروژه است. مدیران پروژه های نرم افزاری در حال حاضر هم در ابتدا، هم در طول توسعه نرم افزار و هم در پایان پروژه نظرات مشتریان را به اولویت اول خود اختصاص دادند؛ اگر مشتری ها با ویژگی های یک محصول مشکل دارند آن محصول در طول تولید تغییر میکند و یا اگر با محصول پایانی ارتباط بر قرار نکنند اصلا محصول روانه بازار نمی شود. همچنین در Agile از تکنیک هایی استفاده می شود که توسعه دهندگان یک محصول هم باهم در ارتباط همیشگی باشند و نظرات هم را به یکدیگر منعکس کنند تکنیکی که به آن با اقتباس از تیم های ورزشی Scrum میگویند.
از جمله تغییرات Agile میتوان به تغییرات زیر اشاره کرد:
۱. خود سازماندهی به جای بروکراسی اداری
۲. همکاری در تولید نرم افزار بین بخشهای تولیدی
۳. توجه زیاد به خواسته ها و نیاز های مشتریان
۴. ایجاد بازار رقابتی برای دریافت بهترین محصول
و…..
در آینده به Agile و تکنیک های مدیریت پروژه میپردازیم و در میابیم که چرا Agile یک متد نیست، یک انقلاب است.
با zerotohero همراه باشید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.